خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت دوم + دانلود قسمت ۲ سریال اجل معلق
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت دوم سریال اجل معلق به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که در روز ۹ خرداد منتشر می شود.

پخش سریال نمایش خانگی «اجل معلق » به نویسندگی و کارگردانی عادل تبریزی و تهیهکنندگی سید ابراهیم عامریان از روز جمعه ۲ خرداد ماه ساعت ۱۲ ظهر به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی فیلمنت آغاز شد، پخش این سریال به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه دارد. سریال «اجل معلق» یک سریال کمدی ۲۰ قسمتی است.
خلاصه قسمت دوم سریال اجل معلق
با تصادف داوود و داغون شدن ماشینش، اجل با خنده بهش میگه مثل بچه آدم میزدی بغل قبض روحت می کردم. داوود از ماشین پیاده میشه تا با راننده کامیون دعوا کنه اما دریغ از اینکه این روح داوود هست و جسمش پشت فرمون هست، داوود با دیدن جسمش میفهمه که مرده و داد میزنه که نجاتش بدید، داوود به اجل میگه من نخوام برم کیو باید ببینم، اجل میگه تقلا فایده نداره و شما در حال انتقال به کالبد معنوی خود هستید، داوود رو به بیمارستان انتقال میدن و سعی می کنن بهش شوک بدن تا برگرده، داوود به اجل میگه من تصادف کردم تو مسافر من بودی کرایه ات رو دادی؟ آشنا صافکار داری؟ اجل بهش میگه شما نگران این نباش اینها دارن تلاش که میکنند تا شما رو برگردونن.
داوود بالای سر جسمش می ایسته و میگه این منم، اجل بهش میگه نترس داشتی برای لحظاتی برمیگشتی که البته موفقیت آمیز نبود. اجل میگه من ارادت خاصی به مادر شما هم دارم و ایشان را هم من قبض روح کردم، ایشان هم خیلی تمنا کردند اما فوت کردند. داوود عصبانی میشه که اسم مادر منو نیار. اجل از داوود میپرسه الان چه حس و حالی داری؟ داوود میگه خوبم یه حسی دارم مثل وقتی که آب دوغ خیار می خوری هم سبکی هم سنگین. اجل میگه من منتظرم تا زمان شما صفر بشه تا بتونم شما رو تحویل بچه های برزخ بدم، در مکانی که تا روز معین اونجا بمونی. داوود عصبانی میشه و میره بالای سر جسمش، اما هرچی بهش شوک میزنن فایده نمیکنه. داوود میگه من باید صدیق رو ببینم.
مهمونا خونه داوود مشغول شادی و بزن و برقص بودن گوشی صدیق زنگ میخوره، میاد به محمود میگه آقا محمود یه یارویی زنگ زده میگه داوود با پرایدش تصادف کرده، اونها میگن داوود فرغون هم نداره چه برسه به پراید، هر چی صدیق میگه اما باورشون نمیشه. غلام با دایی اش میرن سر صحنه تصادف و متوجه میشن که اورژانس داوود رو به بیمارستان برده. دایی که از عصبانیت هر چی دهنش بود به داوود میگه و آخر غلام آرومش می کنه و پولهایی که داوود باهاش مسافر زده بود رو از تو ماشین جمع می کنه.
صدیق و محمود و بقیه میان بیمارستان، چند نفر میان و پیشنهاد خرید اعضای بدن داوود رو به برادر زن داوود میدن. اجل به داوود میگه دیگه وقت رفتنه آماده باش. خریدارهای اعضای بدن تا میفهمن که داوود مرد از خریدن منصرف میشن و میرن.
داوود وقتی میفهمه که کارش تمومه التماس میکنه که برگرده، از خدا می خواد که برگردونتش تا بالا سر خانواده اش باشه.
دایی و غلام با مامور میان بیمارستان داد و بیداد میکنن و میگن که صدیق خواهر دزد ماشینشه، صدیق میگه راجع به داداش مرحوم من درست صحبت کن. دایی داد میزنه که خر گیر آوردی داری منو بازی میدی. غلام میگه دایی ساکت باش این داره میگه داوود مرده یعنی تو ماشین تو مرده یعنی تو قتل کردی، صدیق با شنیدن این حرفها داد میزنه قاتل.
داوود با دیدن غلام و دایی عصبانیش به اجل میگه فکر کنم قضیه ماشین رو فهمیده، از ترسش میگه حله من میرم. اجل میگه پس آماده ای و بعد شمارش معکوس می خونه و موقع گفتن شماره یک، اختلالی تو دستگاه بوجود میاد.
غلام به صدیق میگه من تا آخرش با شما هستم و میتونید رو من حساب کنید، دایی با شنیدن این حرفها عصبانی میشه گوش غلام رو میگیره و میگه می خوای من موتورمم بدم به اینا.
اجل با دریافت اختلال تو دستگاهش عصبانی و کلافه میشه و به بالایی ها میگه من تو کل دنیا رفتم و جون خیلی ها رو گرفتم تنها جایی که دچار مشکل شدم تو ایران و داخل پراید بوده، تقصیر بنده نیست و بهش اخطار میدن که تا زمان مرگ باید همراه داوود باشه. اجل به داوود میگه شما باید در کنار من باشی اما اگه در کارهای من دخالت بکنید محاسبه گرها در آن دنیا برای تو گناه می نویسند و آن گناهان در برزخ برای تو مشکل ایجاد می کنند. داوود میگه چرا تهدید می کنی من به کار تو چیکار دارم، وضعیت منو معلوم کنید. اجل میگه تماشا کن، دستگاهی که به داوود وصل بود نشون میده که داوود برگشته، دکتر میاد بالا سرش و همه کارهایی که باید انجام میده، همراهان داوود پشت در اتاق همینطور شیون و جر و بحث می کردن که پرستار تخت داوود رو میاره بیرون ، صدیق میگه چرا به میت اکسیژن وصل کردید؟ پرستار میگه ده دقیقه بود مرده بود یهو زنده شد همینطوری کار ما رو زیاد می کنید.
یکی دیگه از ماموران تازه کار قبض روح با همون شکل و شمایل اجل میاد پیش اجل و با ابراز خوشحالی بهش میگه این اولین کار منه و من هنوز نمیدونم جسم کدومه روح کدوم. اجل بهش میگه باید زبان بدنتان رو کنترل کنید، افرادی هم که عمل زیبایی انجام میدن جسمشان در مغرب قرار می گیره و روحشون در مشرق، فایل افراد عملی رو بهتون نشون میدن.
داوود بهوش میاد و حالش زیاد خوب نیست و هی اجل رو صدا می کنه و میگه نمیدونم خواب بود یا کابوس بود، پرده کنار تخت رو میزنه کنار و می بینه اجل هنوز کنارشه، داد میزنه این که هنوز اینجاست چرا ولم نمیکنه. غلام و دایی اش میان داخل اتاق، غلام میگه خداروشکر که زنده ای خودت بگو که من خواب بودم تو ماشین رو دزدیدی بردی. داوود میگه چرا مضخرف میگی کجا خواب بودی تو خودت ماشین رو بهم دادی، به اجل پیغام میرسه که باید جون تقی صابری رو بگیره، تقی داخل همون اتاق بود، داوود همه رو ساکت میکنه که ساکت باشید اجل داره حرف میزنه. داوود شروع میکنه که همه از خداییم و به سوی خدا میرویم و حرفهای اجل رو تکرار میکنه که انگار اون داره جون تقی رو می گیره بعد شمارش معکوس رو میگه و تقی از دنیا میره، اجل با بالا ارتباط برقرار میکنه که شما این شرایط رو برای ایشون تعیین کردید و ایشون از اطلاعات شخصی من سواستفاده کرده، دایی میگه منو با این حقه ها کلک نزن روزگارت رو سیاه می کنم، داوود میگه من دارم روزگارت رو می بینم، پرستار میاد و همه رو بیرون میکنه، اجل میاد طبق دستوری که بهش دادن با داوود آشتی میکنه و مراسم ورود تقی به برزخ رو اجرا می کنه، داوود هم ترانه عجب رسمیه رسم زمونه رو میخونه، پرستار عصبی میشه که میام یه آمپول میزنم یه هفته بیهوش بشی....
نظر شما